(( نمایشنامه خطبه غدیر ))
1- معناى گناه: گناه یعنى نافرمانى و تجاوز از حدود الهى. در قرآن براى گناه تعابیر مختلفى آمده از جمله: ذنب، معصیت، اثم، سیئه، جرم، حرام، خطیئه، فسق، فساد، فجور، منکر، فاحشه، وزر. البته تمام این گناهان را مىتوان در سه مرحله خلاصه کرد. مرحله اول - گناهانى که به صورت ترک عبادات واجب صورت گرفته مانند ترک نماز و روزه... مرحله دوم - گناهانى که به صورت تخلف از نواهى حق صورت گرفته مانند شرب خمر، چشمچرانى، زنا، قمار، لواط، استمناء، استماع موسیقى حرام و... . مرحله سوم - گناهانى که علاوه بر نافرمانى از اوامر خدا حقوقى از مردم را ضایع نموده
مانند قتل نفس، سرقت، ربا، غصب، رشوه. براى شناخت بیشتر گناه ر.ک: گناهشناسى، محسن قرائتى 2- چرا خداوند کارى را گناه مىداند؟ به طور کلى مىتوان گفت: خداوند متعال انسان را خلق کرد تا موجودى آفریده باشد که بتواند با اختیار خود به کمال برسد. انسان داراى دو نوع گرایش و خواسته مادى و معنوى است. گرایشهاى مادى او در حیوانات هم هست و گرایشهاى معنوى او در ملائکه هم هست. اما نه حیوانات گرایشات معنوى انسان را دارند و نه ملائکه گرایشات مادى انسان را، لذا اگر انسان پاسخ گرایشهاى معنوى خود را ندهد و فقط به مادیات خود بپردازد از حیوانها پایینتر مىآید و اگر با وجود گرایشات مادى، معنویات خود را تکامل بخشد از ملائکه نیز برتر مىشود. راه صعود به قلههاى تکامل و راه سقوط به درههاى شقاوت و پستى چیست؟ واجبات الهى عبارت است از آن پلههایى از نردبان تکامل که انسان حتما باید از آنها بالا رود و محرمات الهى عبارت است از آن پلههایى از سرازیرى شقات که نباید از آنها پایین رود. هرگاه انسان واجبى را ترک کند یا حرامى را مرتکب شود، نه تنها راه تکامل را نپیموده است، بلکه به درههاى شقاوت سقوط کرده است. مستحبات الهى نیز پلههایى است که انسان را به تکامل مىرساند اما خداوند به عللى آنها را واجب نکرده است مانند این که واجب کردن آنها باعث مشقت بر بندگان مىشود و یا این که اهمیت کمترى نسبت به واجبات داشتهاند. مکروهات الهى نیز پلههایى است که ارتکاب آنها انسان را سقوط مىدهد اما اهمیت آن کمتر از محرمات است. پس علت این که خداوند کارى را گناه و حرام مىداند این است که انسان را سقوط مىدهد. در یک تقسیم کلى، تمام احکام دینى را به دو دسته تقسیم کردهاند: تکلیفى و وضعى. احکام تکلیفى؛ احکامى است که وظیفه انسان را نسبت به اعمال و رفتار وى مشخص مىکند مانند واجب بودن نماز و حرام بودن ظلم؛ این احکام اقسامى دارد. از جمله: واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح. اینها مربوط به تکلیف و وظیفه مکلفین است. حرام؛ عملى است که ترک آن لازم و انجامش عذاب دارد مانند دروغ. پس این که گفته مىشود «هر گناهى حرام است» در این شکى نیست چون گناه اعم از صغیره یا کبیره، حرام و ترک آن واجب است و ارتکاب آن موجب خشم و غضب خداوند متعال است و آنچه در این مرحله حائز اهمیت مىباشد، این موضوع است که ورع از محارمالله - اجتناب از تمام گناهان - پایه تمام کمالات معنوى و مقامات اخروى است و براى هیچ کس مقامى حاصل نشود مگر با ورع از محارم الله. به طورى که امام صادق(ع) پس از سفارش به تقوا و ورع و جدیت در عبادت مىفرمایند: «بدان که جدیت در عبادت فایده ندارد، در صورتى که ورع در آن نباشد»(شرح چهل حدیث امام خمینى، به نقل از اصول کافى، ج 2، ص 78). و این که مىگویند: «هر حرامى، گناه است» ناظر به احکام تکلیفى است و صحیح مىباشد چون طبق تعریف حرام تکلیفى عملى است که ترک آن واجب و ضرورى است و انجامش کیفر و عقوبت دارد مانند مثالى که زده شد (یا غیبت، تهمت و امثال آن). در مقابل احکام تکلیفى، احکام وضعى قرار دارد که وضعیت و کیفیت چیزى را مشخص مىکند مانند طهارت، نجاست، حلیت، حرمت، صحت، بطلان که خارج از بحث ما مىباشد.
منبع:http://rss.nahad.ir/QAForm.aspx?ID=9753